من یک درونگرا هستم

                        درونگرایی، خوب یا بد؟

ما آدمها تفاوتهای زیادی در صفت ها و رفتارهامون  با یکدیگر داریم.مهربان یا جدی ،آسانگیر یا سخت گیر،محافظه کار یا پیشرو،ترسو یا نترس ،خجالتی یا صریح،انتقادگر یا حمایتگر،کم حرف یا پرحرف ،کم انرژی یا پرانرژی،کم تحرک یا پرتحرک…..تفاوتهای فردی چیزی است  که ما آدمها رو از هم متمایزمیکنه و ما رو برای یکدیگر جذاب میکنه. همانطور که انسانهای راست دست در اکثریت هستند و چپ دستها در اقلیت ،درونگراها هم نسبت به برونگراها در اقلیتند. از خودم میپرسم آیا همانطور که بیشتر امکانات و لوازم تمدن برای راست دستها ساخته شده آیا جهان و امکانات تمدن ما هم ممکنه بیشتر برای برونگراها ساخته شده باشه؟ .آیا درونگرایی خوبه یا نه؟ اصلا فرق درونگراها و برونگراها چی هست؟ .

بگذارید داستان رو از قول یک مادر و پدر برونگرا بگم که صاحب دختری درونگرا بنام ژیلا هستند. اونها میگویند :ژیلا بیشتر وقتها تو اتاقشه،کتاب زیاد میخونه،دوستان کمی داره،کم حرفه ،کمتر با ما مهمونی میاد  ویه مقدار خجالتیه و بهمین خاطر همیشه لبخند میزنه.علاقه ای به لباس خریدن نداره،خیلی توداره وحرفای دلش رو به کسی نمیگه.همیشه قبل از حرف زدن چند ثانیه مکث میکنه. خیلی حساسه .ورزشهایی مثل دو وشنا وکوهنوردی رو دوست داره و از بسکتبال یا والیبال خوشش نمیاد.اصلا دوست نداره آسیبی تو ورزش بهش وارد شه.حادثه جو نیست.خیلی نگران آینده است .

در واقع پدر مادر ژیلا نگران این هستند که چرا دخترشون تا این حد با اونها و بچه های فامیلی که میشناسند فرق داره وچرا نمیتونن با ژیلا رابطه خوبی داشته باشند؟ به همین خاطر ژیلا همیشه از طرف پدر مادرش تحت فشار هست که بیشتر با دیگران بجوشه و از مدرسه واین ور اونور تعریف کنه.

                                                     درونگرایی مطمئنا چیزخوبیه .

حدود یک سوم افراد جامعه درونگرا هستند.درونگراها انسانهای خلاق و خوش فکری هستند،اما برای اینکه بدونید چی تو فکرشون میگذره باید سکوت کنیدتا شروع به صحبت کنند.درونگراها از سروصدا زیاد خوششون نمیاد.به همین خاطر با مهمونی و مراسم شلوغ حال نمی کنند.در یک شهر شلوغ ،کثیف ، پرترافیک و پر سروصدا درونگراها خیلی بیشتر خسته و آزرده میشوند.در خرید کردن اونها  با چانه زدن راحت نیستند.اما ممکنه براحتی جذب چیزی بشن و اونو بخرند چون احساسشون بهشون میگه.

درونگراها زمانی که فرصت اندیشیدن روی یک موضوع رو داشته باشند خواهند درخشید چون تو اندیشیدن استادند.میتوانند هنرمندان نابغه ای بشوند یا نویسندگانی خلاق .به شرطی که جایی آرام برای اندیشیدن دور از مزاحمت سایرین داشته باشند.

برای یک انسان درونگرا ،احساسات چیزیه که در حریم خصوصیش قرار داره. یک درونگرا دوست نداره احساسش رو به هر کسی بگه بلکه باید در حلقه دوستان صمیمیش باشید تا بهتون بگه. آدمهای درونگرا برای برونگراها خیلی جذابند چون میتونند به برونگراها آرامش بدهند،میتونند هیجان برونگراها رو کنترل و کاهش بدهند و خلاصه اینکه میتونند روی دیگر زندگی در سکوت وآرامش رو به اونها یاد بدهند.اما مشکل اینجاست که این آرامش در طولانی مدت میتونه برای یک برونگرا کسل کننده باشه و باعث فاصله افتادن بین اونها بشه.

مثلهایی  مانند(خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو،در جهت باد رفتن،نان به نرخ روز خوردن )خیلی درونگراها رو آزار میده چون اونها از قوائد درونی خودشون پیروی میکنند و نه جامعه.

خلاصه اینکه اگر درونگرا هستید بخودتون افتخار کنید و مطمئن باشید چیزای خیلی خوبی هست که هنوز در مورد خودتون نمیدونید،(اما اگه با خودتون مشکل دارید حتما از یک مشاور کمک بگیرید).

نویسنده:دکتر مجید محمدپور

 

دسته بندی : دسته‌بندی نشده
Subscribe
Notify of

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

30 پرسش
Inline Feedbacks
نمایش همه پرسش ها

برعکس زندگی من ک مامانم همش درونگرا ست و من برون‌گرا 😔

بنده خودم درونگرام و یکی از معضلاتی ک دارم دخالت بیجا بقیه به حریم خصوصی و شخصیمه!

من درونگرا بودنم رو دوست دارم خیلی بهم آرامش میده، ولی اینکه تنها درون گرای کل خانواده هستم آزار دهنده است. یعنی تموم فامیل ما مخصوصاً دختر خاله هام به شدت برون گرا هستن و تقریبا تموم فامیل یه جوری درون گرایی منو تو سرم میزنن انگار من بیماری روانی دارم. و تنها جمله ای که همشون میگن اینکه اگه خودت رو عوض نکنی تو جامعه هیچی نمیشی… من نمی دونم واقعا چیکار کنم… من خودم رو دوست دارم ولی کل همه بهم میگن باید شخصیتت رو عوض کنی. یعنی چی آخه؟

سلام این خصوصیات همش در من هست،ولی ی چیزی ک هست تو من و باعث میشه تنهاتر بشم اینه ک نمیتونم آدمهایی ک ی مقدار فقط ی مقدار کوچیک پرحرفن رو تحمل کنم،وسط حرف زدنشون با اینکه لبخند ب لب دارم و مثلا دارم گوش میدم،ب خودم میگم این کی میخواد ساکت بشه،نمیتونم این جور افراد رو تحمل کنم،دسته خودم نیست.

من 14 ساله هستم . و میدونم درونگرا هستم مطمعمنا . مامانم بابام و خواهرم برونگرا هستن . من تنها به شطرنج و فوتبال علاقه دارم و یه زمانی ( که الان اونم انجام نمیدم ) فقط بره فوتبال بازی کردن میرفتم بیرون . دوستام و خانواده به من مغرور و بی احساس سرد میگن و تازه جغدم اضافه کردن به لقب های من . نکته قابل توجه این هست که ما 9 ماه هستش به خونه جدید کوچ کردیم و الان هم سعی نکردم دوست پیدا کنم . به کسی وابسته نیستم و با کسی درد و دل نمیکنم مرموزم و به کسی اعتماد نمیکنم گریه نمیکنم . و یه دوست داشتم تو محله قبلی همچی شو به من میگفت و منم گوش میکردم و به کسی نمیگفتم . میگن فوتبال و برونگراها دوست دارن . ولی طبق تحقیقات پژوهشگران اصفهان از بازیکنای فوتبال اون استان 20 درصد بازیکنای فوتبال درونگرا هستن . و ادم هرچه بزرگتر میشه تکامل یافته تر میشه . و شخصیت اصلی که داره بروز میده منم دارم در اثر گذر زمان درونگرا تر از قبل میشم .

اقای دکتر، درمورد فوتبال یه نکته کاملا متفاوت وجود داره که ، اون و از تمام ورزش های تیمی یا ورزش ها انفرادی ، جدا میکنه . الان سوالی که پیش میاد میگین چه نکته ای ؟
نکته اینه که ، فوتبال تنها ورزش توپ و پا است و این فوتبال و از بقیه ورزش ها متمایز میکنه . من در یه بازی دو به دو ( دونفر بره هر تیم جدا ) بهتر از بازی تیمی هستم. و تازه کلیشه ای که در بین عامه مردم هست اینه که درونگرا ها در رهبری خوب نیستن و به این کار تمایل ندارن . ولی این اشتباهه من خودم شخصا یک رهبر زیادی تحلیل گر هستم و این خصوصیات من مربوط میشه به درونگراییم . و تازه مادر گرامی بنده که با من یه مشکل خیلی کوچیک دارن که اونم نحوه و لحن سلام دادن منه که سرد و کوتاه و تک کلمه ای هست ولی من اکثر اوقات لبخند به لب هستم . یه چیز دیگه کمال گرایی بیش از حد من است . که همه چیز و در حد بالا میخوام و این بره یه ابر انسان که مخلوطی از انسان و ربات هست زیاده ، از شطرنج گرفته تا علوم ریاضیات و مهندسی و همین روانشناسی شما 😄 و این یکم عجیبه .

مثل نگین خانم به منم میگن اگه عوض نشی چیزی نمیشی .

فرق یه درونگرا با برونگرا این نیست که هیجان تو بدنش وجود نداره در واقع تمایل نداره اون و جلوی یه ادم دیگه ای به نمایش بزاره . مثلا من تو تنهایی خودم و نگه نمیدارم ولی تو جمع خیلی با نسخه تنهاییم فرق دارم .

من درونگرا هستم و از صبح تا شب تو اتاقمم و لذت میبرم اماخانوادم مجبورم می‌کنند با بقیه ارتباط برقرار کنم این من را آزار میدهد

من درونگرا هستم ولی نامزدم برونگرا خیلی به مشکل خوردم اگه میشه لطفاً کمکم کنید

سلام من به درونگرا بودنم افتخار میکنم امام اکثریت خانواده و فامیل هامون برونگرا هستند حتی خواهرم هم به شدت حرف میزنند که دوست ندارم هیچ وقت گوش کنم و بهم میگن که ارتباط اجتماعیت خوب نیست و باید با جامعه یکسان باشی باید تمرین کنی مثل بقیه باشی این موضوع من و خیلی اذیت میکنه و تنها کسانی که من با ها شون صمیمی هستم دوستای درونگرا مان و اونجا واقعا آرامشی هست که من جای دیگه حس نمی کنم

سلام من الان ۱۸ سالمه و یه مشکل بزرگ روحی دارم و اون اینه که درونگرام ولی کسی نمیتونه منه درونگرا رو قبول کنه همشون از من یه ریحانه برون‌گرا میخوان.
کسی که همیشه تو جمعا پر انرژی ظاهر بشه و حرف بزنه و اطلاعاتشو به اشتراک بذاره
ولی من دوست دارم تنها باشم یا فقط یه دوست داشته باشم اونم صمیمی باشه و دورو نباشه.از به اشتراک گذاشتن اطلاعات خصوصیم خوشم نمیاد اصلا دوست ندارم یه غریبه وارد حریم امن من بشه.
از شلوغی خستگی ذهنی و جسمی میگیرم.
ولی من با خودم بی‌رحم رفتار میکنم و سعی میکنم انتظارت بقیه رو برطرف کنم تا انتظارات منم برطرف بشه اما خب گاهی نمیشه
نمیخوام ناله بیخودی بکنم من دنبال راهیم که مشکلاتمو حل کنم و به راه درست پیش برم میشه راهنماییم کنید.

سلام جناب دکتر وقت بخیر، لطفا پیام من رو از لیست کامنت های سایت حذف بفرمایید
بینهایت سپاسگذارم

سلام
به احتمال زیاد درونگرام چون من اگر مدرسه نباشه هیچ جایی نمیرم خانواده ام بهم میگن یکم برو بیرون فعالیت کن ولی تو کلم نمیره
خیلی وقته دوست صمیمی ندارم ( جز یکی که یه دختری هست تو فضای مجازی چند وقتی هست همو میشناسیم و همیشه با هم درد و دل میکنیم وفقط رابطه ی دوستانس و چون میخوام بینمون ایجاد علاقه یا چیزی نشه و اینکه من درس دارم چند ماهی قطع رابطه میکنم و البته خودش رل داره و فک کنم به این بلوغ رسیدیم که فقط درد و دله )
و در کل دوستیای من به دوران مدرسه ختم میشه
دوستی ندارم جز یکی که اونم بیشتر بحث و رابطه ی درسیه ( درسمون خوبه) و اگر مدرسه تموم شه احتمالا تموم میشه …
اگر جایی بهم اصرار بشه که برم باز نمیرم ، دوست دارم ادم موفقی بشم ولی حواسم روی درسم متمرکز نمیشه

چطوری از این حالت روحی که شبیه دخمه اس در بیام

سلام آقای دکتر وقت بخیر. خیلی سپاسگزارم که به طور کامل جواب سوالات بقیه می‌فرمایید

من آدم تقریباً درونگرا هستم. درونگرا بودن من بیشتر در کار و شغل من خیلی بارز و مشخص هست.‌ کار من الان بیشتر فنی هستش.مثال بزنم، من با شخصی دوست صمیمی بودم ، بعد یه مدت قرار شد باهم یک شغل و پیشه ای انجام دهیم. از شروع کار با هم به مشکل برخوردیم ، بیشتر مقصر من بودم که نمیتونم حتی با یک نفر بعنوان همتراز کار کنم. البته اگر شخص زیردست من باشه مشکلی ندارم.مثلا درمورد اون مثال، خودم احساس میکنم برتری فنی خیلی زیادی نسبت به اون دوستم داشتم(واقعاً هم داشتم). یک مثال دیگر بزنم،
مثلاً من ۲تا شغل پیشنهادی در ۲شرکت جداگانه به من شده
۱-شرکتAکه کار گروهی بوده و باید باهم کار کنیم.
۲-شرکتBکه کار انفرادی بوده و خودم به تنهائی باید کاری انجام بدهم.
بنظر شما کدوم شرکت باید انتخاب کنم؟ یعنی این درونگرایی کاری را قبول کنم و به شرکتBبرم و آدم موفقی بشوم ، یا شرکت Aرا بعنوان یک چالش ببینم و به اون شرکت بروم و با درونگرایی خودم مقابله کنم!؟

مطلب خلاصه و مفید بود و قضاوت نکردن نویسنده رو دوست داشتم ی جایی نوشتین شاید این دنیا بیشتر بر حسب خلقیات برونگراها اداره میشه (همچین چیزی)خواستم بگم واقعا همینه مشکل از درونگرا نیست وقتی ک خودم روبخاطر خصلت درون گراییم سرزنش میکنم بعدش ب فکر میرم آیا اینم باید تغییر بدم ؟ جوابی ک تو این سن بهش رسیدم اینه ک هم درونگرا و هم برونگرا میتونن مشکلات رفتاری داشته باشن ولی نوع نگاه بهشون فرق داره . مشکل اینه جامعه برونگراها،نمیتونن درون گراها رو درک کنن در صورتی ک جامعه درونگراها میتونن برونگرا هارو درک کنن ک بر میگرده ب مسئله تفکر کردن و نگاه ب جزئیات زندگی از طرف ی فرد درونگرا .خلاصه باید درون گراییتو کنترل کنی قرار نیس عوضش کنی ولی باید تا حدی تبادل نظر تا حدی سخنوری تا حدی در جمع بودن رو داشته باشی . دنیا برای همس خودتو کنار نکش . در کودکی بخاطر درون گرایی خیلی سختی کشیدم تا نوجوانی ولی بعدش مجبور بودم تو محیط هایی ک دلم نمیخواد باشم پس مجبور شدم روش رفتارم با دیگران رو تغییر بدم بخاطر کار پول پیشرفت …
ک الان به نقطه ای رسیدم ک روزانه با صدها نفر صحبت دارم (کاسبم)بنظرم نزدیک میانگرا شدم همه ویژگی های درون گراهارو ندارم ولی بیس شخصیتم درونگراس . ی جایی ک اذیت میشم درک نکردنس محتوای صحبتها فرق داره بین دو گروه . سوالم اینه**چطور باید توی زندگیم با دختر درونگرا آشنا بشم چطور باید راه ارتباطیه رو پیدا کنم چطور اطرافم پر از درونگرا کنم تجربه نشون داده با این افراد حس بهتری دارم . هرچی من میبینم برونگراس (بیشتر بخاطرمحیط کار و زندگیمه) . امیدوارم مسئلمو رسونده باشم 🙏

متن نسبتا ابتدایی ای بود دکترجان