نقش همسر یا دوست در درمان افسردگی
در ابتدا باید بگویم که همسر یا دوست نمی تواند نقش درمانگر داشته باشد بلکه می تواند همسریادوستش را به سمت درمان سوق دهد.افراد زیادی هستند که می دانند حالشان خوب نیست اماهیچ اقدامی نمی کنند ویا اصولا شک و تردید دارند که حالشان خوب است یا بد.برای هل دادن یک فرد افسرده به سمت درمان یک گفتگوی همدلانه و رودررو و حمایتگرانه لازم است.این کارِ بسیار ارزشمندی است.
علامت های افسردگی در همسر یا دوست
وقتی می بینیم که روحیه همسر یا نامزدمان حساس و شکننده شده ،غمگین است،بی حوصله و بی انرژی است ،خودش را زیاد سرزنش میکند،از مرگ زیاد صحبت می کند،درخانه می ماند وحوصله بیرون رفتن ندارد ،زیاد می خوابد و غذا کم میخورد متوجه افسردگی او می شویم.فرد افسرده احساس می کند مانند قبل دوست داشتنی نیست.خودش را سرزنش می کند.خود را تقصیر کار می داند.شاید احساس کند خودش را به همسرش تحمیل کرده است.کم حرف میشود اما درونش پر از احساس شکست می شود.در مواقعی که مرد نان آور خانه است و درآمد کافی ندارد خودش را بسیار سرزنش می کند و شاید مرگ را به زنده ماندن ترجیح دهد. بنابراین می فهمیم که به عنوان شریک زندگی چقدر نقش ما مهم است.
چه کار می توانیم بکنیم؟
برای صحبت با شریک زندگی لازم نیست از افسردگی نامی ببریم .می توانیم او را در بغل بگیریم و نوازشش کنیم.در بغل گرفتن و نوازش حال هر کسی را خوب می کند. اگر همسرمان به گریه افتاد همچنان در بغل خود نگه میداریمش تا گریه کند.از او نمی خواهیم که گریه اش را قطع کند.لازم هم نیست حرفی بزنیم.
به او میگوییم:[ میدونم این روزها خیلی اذیت شده ای ولی من در کنارتم .عزیزم احساس میکنم سرحال نیستی،میشه خودت برام بگی که چی ناراحتت کرده؟چرا اینقدر تو خودتی؟ اگه مشکلی هست باید دوتایی باهم حلش کنیم.چند کلمه راجع به احساست بگو.بیا با همفکری درستش کنیم.دوست ندارم ناراحت ببینمت .به قول قدیمیا فقط مرگ چاره نداره ،بقیه مشکلات رو میشه حل کرد].
با گفتن این جملات سعی می کنیم دودلی و شک همسرمون رو برای باز کردن سفره دلش از بین ببریم و او شروع کنه به گفتن از خودش.خودشو فاش بکنه .بخصوص آقایون برای بیان احساساتشون مقاومت می کنند.
اما خانمها در این مورد راحتتر هستند.در طی گفتگو با همسر سعی میکنیم در او انگیزه ایجاد کنیم،امیدوارش کنیم.نمی خواهیم چیزی را تحمیل کنیم بلکه میخواهیم انگیزه ای برای تغییر ایجاد کنیم.به او میگوییم که درد و رنج او را درک میکنیم.اما باید از یک جایی شروع به تغییر کنیم.مهم است که نشان دهیم در هر شرایطی او را دوست داریم.
افسردگی قابل درمان است
سعی میکنیم مثالهایی واقعی از دوستان و فامیل که قبلا افسرده بودند و حالا با درمان خوب شده اند بزنیم.باید به شریک زندگیمان بفهمانیم که این یک بن بست واقعی نیست بلکه افکار مربوط به افسردگی است که او را در بر گرفته است.به این ترتیب او میتواند فاصله ای بین خودش و افسردگیش ایجاد کند. می تواند بفهمد که او مساوی با افسردگیش نیست .می تواند بفهمد که افسردگی قابل درمان است.باید از نام افسردگی انگ زدایی کنیم تا همسرمان بپذیرد که او یک استثناء نیست .افسردگی برای هر کسی می تواند رخ دهد. همسر شما باید بداند که شما در کنارش هستید و کمکش خواهید کرد. بارها دیده ام که خانم یا آقایی همراه با همسر افسرده اش مراجعه کرده تا نشان دهد که از او حمایت می کند.این همراهی لازم است.
چه کمکهای دیگری امکانپذیر است.
اما اگر قرار باشد همسر بیمار کارهای دیگری هم انجام دهد آن کارها چیست؟ می تواند در کارهای خانه به او کمک کند.می تواند به همسرش پیشنهاد بدهد که به یک پیاده روی کوتاه بروند.می تواند از او بخواهد که سوار ماشین شوند و او را برای یک آب میوه مهمان کند.باید به همسر افسرده اش نشان دهد که او هنوز توانایی خیلی از کارها را دارد.این اعتماد بنفس فرد افسرده را بالا می برد.
برای اینکه نشان دهد همسرش را دوست دارد او را در بغل بگیرد. به او بگوید که اگر حالش خوب شود چه برنامه ای در سر دارد.باید به او بگوید که افسردگی هم مانند سایر بیماریها دارو دارد.
خیلی خوبه که ابتدا همسری که حال خوبی دارد راجع به افسردگی چند مطلب بخواند که با اعتماد بنفس بیشتری صحبت کند. باید به همسرمان بگوییم که خوشبختانه انواع داروهای ضد افسردگی هست که می تواند حالش را خوب کند و افسردگی واضطرابش را درمان کند.بگوییم: تقصیر تونیست که افسرده شدی.تو نیاز به درمان داری و من برای تو از روانپزشک وقت می گیرم و باهم میریم پیشش.درسته که مشکلاتمون زیاده اما دلم میخواد تو رو شادببینم.