خوشبختی چیست؟ چگونه آن را احساس کنیم؟

خوشبختی چیست؟ چگونه آن را احساس کنیم؟

خوشبختی احتمالا حسی است که در میانه زندگی بدست می آید.وقتی حس خوشبختی میکنیم نگاهی به گذشته و نگاهی به آینده داریم.به گذشته خودنگاه میکنیم و میبینیم که سختیها را پشت سر گذاشته ایم و به ساحل ثبات رسیده ایم.آینده هم باثبات و قابل پیش بینی بنظر می رسد.در واقع پاداش تلاشهای گذشته امان را گرفته ایم.

به این معنا خوشبختی برای یک جوان هنوز رخ نداده و معنی نیافته است.انگیزه هرانسانی از کودکی بخاطر پاداشهاولذتهایی است که پیش بینی میکند در آینده بدست آورد.

لذت و شادی در برابر خوشبختی

اگرچه لذتهای روزمره مثل خوردن،خوابیدن،استراحت،تشویق،مزدگرفتن،… باعث می شود جوان هرصبح باانگیزه از خواب بیدار شود اما او یاد میگیرد که به اهدافی در درازمدت فکرکند،زمانیکه دشواریهای زندگیش کاسته شود.اگر لذت جوان بیشتر منبع بیرونی دارد اما درمیانسالگی با بدست آوردن منابع زندگیش، بیشتر به چیزهایی در درونش ،غیرمادی و باثبات فکر میکند.

در واقع احساس خوشبختی یک فرآیند است که در زمینه فرهنگی شخص یادگیری میشود و با قراینی در طول زندگی همراه است.

لذت بردن از زندگی قسمتی از خوشبختی است پس عجیب نیست که انسان افسرده یا مضطرب یا شدیدا بیمار احساس خوشبختی نکند.

ثبات و پیش بینی پذیری نیز پیش شرط خوشبختی است پس کسی که در جنگ یا ورشکستگی اقتصادی زندگی میکند احساس خوشبختی نمیکند.

کسی که از نظر هیجانی بی ثبات است مثلا شخصیت مرزی یا کسی که دچار اعتیاد است احساس خوشبختی نمیکند.

کودک کار که بادرآمدناچیز و سواد کم و بدون سرپناه مناسب زندگی می کند اساسا هر روزش یک بحران است که به پایان میرسد و با الفبای خوشبختی آشنا نمیشود.

بنابراین وجود یک کودکی غنی و دور از رنج و سوءرفتار و سوءتغذیه پیش شرط مادی خوشبختی در آینده است.احساس خوشبختی در خلاء و نیستی شکل نمیگیرد.بستر مناسب میخواهد.

شرط دیگر خوشبختی داشتن سطح متوسطی از توقعات از خود و دیگران است .اگر این توقعات زیادی بالا باشد در نهایت به کمالگرایی و وسواس میرسد و جنبه خودآزارانه پیدا میکند.سطح توقع و کمالگرایی فرد تحت تاثیر روش تربیتی و خرده فرهنگی که درآن بزرگ شده قرار دارد.

مولفه دیگر احساس خوشبختی ،معتبر دانسته  شدن این احساس از طرف انسانهای مرجع و قابل قبول است.یعنی ادعای احساس خوشبختی  به تنهایی قابل قبول نیست.

جالب آنکه احساس رضایت درونی که در شکل اغراق شده اش همان خودشیفتگی است از علل دیگر احساس خوشبختی است.این رضایت ممکن است مبدایی کاملا ذهنی یا سابژکتیو داشته باشد و به آرمانهای دینی و مذهبی یا ملی پیوند زده شود.در واقع فرد اینگونه خودشیفتگی خود را توجیه میکند.

خوشبختی به زبان ساده

برای داشتن احساس خوشبختی کارهایی هست که باید انجام دهیم.

۱-افسردگی و اضطراب و وسواس و کمالگرایی و خلاصه هر مشکلی که داریم را درمان کنیم.

۲-خوشبینی خود راحفظ کنیم و بدبین نباشیم.

۳-در پیدا کردن جنبه های مثبت و زیبایی شناسانه زندگی و رویدادها کوشا باشیم و وقت بگذاریم.

۴-پیوندی معنادار و عمیق با طبیعت داشته باشیم.

۵-باحیوانات اهلی دوست باشیم.

۶-از مکانیسمهای دفاعی مثبت مانند انساندوستی و شوخ طبعی واحترام گذاشتن و  پیش بینی استفاده کنیم.

۷-پیوندهای عمیق و معنادار با انسانهای مثبت و تاثیر گذار زندگیمان داشته باشیم.

۸-به ارزشهای درونی زندگیمان وفادار باشیم و آنهارا برای خودمان یادآوری کنیم.

۹-به سلامتی جسمی و روحی خودمان اهمیت بدهیم و به بدن خودمان توجه کنیم.

۱۰-خودمان راببخشیم و انسانهایی را که مارا رنجانده اند ببخشیم.

۱۱-تمرین کنیم که هر روز کارهایی را به قصد لذت بردن انجام دهیم و روی لذت آن کار متمرکز شویم.

۱۲-از اخبار تاثیرگذار منفی و اطلاعات بیش از حد دور باشیم.

۱۳-هر روز زمانی را به سکوت و مراقبه و تمرکز و خاموش کردن ذهنمان بگذرانیم.

۱۴-ورزش کنیم.

۱۵-احساسات بد خودمان را مساوی بد بودن خود یا شرایط ندانیم، بعبارتی بگذاریم احساسات بد مانند موجی بیاید و برود و ما برقرار بمانیم.

۱۶-بیش از حد تلقین پذیر و تاثیر پذیر نباشیم و نقادانه به حرف دیگران گوش بدهیم و خودمان را مقایسه نکنیم.

۱۷-زیاد مطالعه کنیم،اهل هنر باشیم و به موسیقی گوش بدهیم.

۱۸-احساساتمان را بدون شائبه و ترس با دیگران به اشتراک بگذاریم.

 

دسته بندی : مهارتهای زندگی
Subscribe
Notify of

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

0 پرسش
Inline Feedbacks
نمایش همه پرسش ها